محمد متینمحمد متین، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

میوه دلم محمد متین

سلام عسلیای من بادمجون بم آفت نداشت

1392/11/8 16:19
نویسنده : مامان سودابه
1,433 بازدید
اشتراک گذاری

سلامممممممممممممممم

عزیزانم .

سلام دختر پسرای  گل

دوستتون دارم به اندازه تمام دنیا البته نه مجازی واقعی واقعی

قربون محبتهاتون که مامان سودابه رو تو مریضی تنها نذاشتین و دلگرمش کردین.

بلاخره پیم پام رو بیرون کشیدن اگرچه هنوز در حال استراحتم ولی جیم فنگ زدم و دیگه طاقت دوری و خاموشی ندارم.

هفته بیمارستان را مریم جونم همراهیم کرد و دو ماه خانه را مینا جونم.دست هر دوشان رو می‌بوسم و مراتب قدردانیم را خدمتشان عرضه می‌کنم.

موسیو حاج آقا شوهر هم تو این مدت تنها مونده بود که البته خیلی هم خوب شد چون قدر عافیتمان را به مراتب بیشتر دانسته خو

یک خبر بامزه خیلی جالبه که وقتی تو بیمارستان بستری شدی همراه تخت بغلیت از نی نی وبلاگ حرف بزنه و تو متوجه شی ای بابا مادر بزرگ یکی از بچه ها س که اتفاقا هم عکس خودش رو دیدی هم مامانش رو  بعد کلی خوش وبش بکنی و تازه بادختر وبلاگیت تلفنی حرف بزنی و دلت ضعف بره از این مطلب

خبر دوم آخ بگم از محمد متینم که قربونش برم شده بود پرستار خصوصی من و مدام برای گرفتن وضو سریع در حمام رو باز میکرد و چراغش رو روشن.فقط هر وقت پانسمانم رو عوض می کردم اول با دو دستش می کوبید رو دو طرف صورتش و میگفت وایی بمیرم چی کارت کردن بعد بلند میشد و یک وسیله دفاعی بر میداشت تا بره خدمت آقای دکتر برسه و به قول خودش دست بی ادب دکتر رو ادب کنه تا پای من رو دیگه نبره

تخت من روگذاشته بودن تو سالن مینا جونم صبحانه و نهار و سفره مینداخت رو تخت ٤تایی با هم غذا می خوردیم.من ومینا و متین ومانی  چه کیفی داشت خدا میدونه.

خدا وکیلی اگر این سه تا نبودن چطور میتونستم این مدت دوام بیارم که بشینم رو تخت اونم من که به قول مینایی سر دسته شیطونای خونه هستمقهقهه

خبرسوم مانی کوچولو خودش خودش رو راه انداخت به مینا میگم مانی باید بخونه دست خود گرفتم پای با پای تا شیوه راه رفتن آموختمنیشخند

متین عسلی من شعر می خونه

آفتاب لب بوم نور افشونه

سماور جوشه

یاروم تنگ طلا رو دوششه عشوه میفروشه

یه دونه انار دو دونه انار...........

البته حدود١٠ تا شعر بلده  از کتاب کودک .این یکی رو هم از فیلم خاله سوسکه یاد گرفته بدبختی هی هم میگه عزیز تو خاله سوسکه شو ومن بل بله خان بعد خودش میزنه و  توقع داره منم حرکات موزون کنم. هییییییی ننه چی بگم عاقبت بخیر شدیم سر پیریخنده

یک روز رفته به مهد کودک برگشته دختره صورتش رو چنگ زده میگم چه دختر بی ادبی بودها میگه نه عزیزجون دخترش پسر خوبی بود شیطون گولش زده.خاک وچول از دست این بچه های امروزیآخ

رفتیم رستوران باغ سنتی  یک عده خانم از جلو تختمون رد میشن داد میزنه سسسسسسسسسسسلللللللللاممممممممممممم خانمها میخندن و مردهای همراهمونخجالت

 

راستی 17 بهمن تولد آقای پسر یعنی مانی خان  و18 بهمن تولد آقای پدر یعنی بابا هومن هست .همین جا جشن می‌گیرم و همه دعوتین.

 

هر کی می خواد عکس پسری‌ای من رو به بینه بیاد تو حیاط اندرونی.جلو در بده بفرمائین داخل.

.

آقا محمد متین

آقامحمد مانی

این عکس برای مسابقه نینی شکمو خوب بود نه؟

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

O_YrTTNbeQ6qc-TOPyN1XrKEob9fr3Ro4x_L_OBPZFbaXvCrAMYbdUTNv8vmDZaE
12 بهمن 92 1:07
سلام خدا رو شكر كه بهترين خوشحال شدم سلام ممنونم
مامان كياراد
12 بهمن 92 12:14
سلام مادرجون خوشحالم كه سالم و سرحال دوباره برگشتيد...توي اين خون حسابي جاتون خالي بود.... به دعای خیرتون.ممنونم که احوالپرسی ها و کامنت هاتون امیدی بود برای ادامه زندگی
mamanenini
13 بهمن 92 8:29
سلام خوبید به سلامتی بهتر شدید؟ خداروشکر که دوباره سرحال شدید.موفق باشید سلام قربونننننننننننننننننتون برم ممنون
مامان بردیا شیطون
13 بهمن 92 14:35
ای جووووووووووووووووووووووووونم عجب عکسایی مخصوصا اخری سلام ممنون عسلم خوش اومدید
مامان بردیا شیطون
13 بهمن 92 14:35
عشق آن است که تو در سفر باشي و من نمازم را شکسته بخوانم. **************** سلام عزیزدلم خوش اومدید
مامان یاسمن و محمد پارسا
13 بهمن 92 22:20
سلام عزیزم خوشحالم که حالتون خوبه انشالاه که سلامتی کاملتون را بدست میارید خیلی خوشحال شدم کامنتتون را دیدم دوستتون دارم زیاد عزیزم فدای این نازنینای خوشگل خندون بشم من سلام به روی ماهت خدا نکنه.دل به دل راه داره نازنینم
مامان متین و مهبد
14 بهمن 92 18:28
سلام وصد سلام خدمت مادربزرگ مهربون. حالتون چطوره ؟ خیلی وقت بود منتظر بودم بیان .خیلی خوشحالمون کردید .الان حالتون چطوره؟ بهترید که ان شالله. چقدر خوب که همزبون داشتید و حصلتون سر نرفت.اینقدر که مهربونو خوبید همه دورتون مثل پروانه میچرخن . ماشالله بچه ها مثل خودتون خودکفا هستن. آخی چه شعر خوبی میخونی خاله جون. ای شیطون از الان ای جان چقدر آقا شده محمد متین. ای جان جان چه تپلی ناناز شده مانی خان گل گلاب .خوردنیه خوردنی سودابه جون ان شالله حالتون کامل خوب میشه .
مامان سودابه
پاسخ
سلام عزیزدلم وقتی محبتهای شما دخترارو میبینم بد هم باشم خوب می شم خوب.ممنون از این همه توجه و محبتت
مامان گیسو جون
15 بهمن 92 13:28
سلاممممممممممممممم عشقم جونم خوبی؟ من قربونت برم که سلامت می بینمت ای جونم دلم برات یه ذره شده بود خدا رو هزاران بار شکر می کنم که مهربونی مثل شما رو سلامت به ما برگردوند ای جونم شیرین زبون حق داره بچم مادربزرگ به این مهربونی به خدا پیدا نمی شه امیدوارم دیگه هیچ وقت گذرتون به بیمارستان نیفته خوشحالم خیلی خوشحال که اومدی با این پست پر از انرژی خصوصی
مامان سودابه
پاسخ
قربون این همه محبتت برم عزیز دلم. من بازتاب مهرورزی خود شما دخملیام گیسو جونم چطوره از جانب من روی ماهش رو ببوس
مامان گیسو جون
15 بهمن 92 13:29
[ماچ
مامان امیرشایان
26 بهمن 92 20:40
سلام شکر خدا که بهترین انشالله همیشه سالم باشین و روی مریضی رو دیگه نبینین.این بچه ها به شما مادر مهربون نیاز دارن
مامان سودابه
پاسخ
به دعای خیرت عزیزم اما هر چه از دوست رسد نیکوست خیلی زحمت کشیدی نازنینم