محمد متینمحمد متین، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

میوه دلم محمد متین

خدا لعنت کنه شومینه رو بگو آمین و بپسندمان

1393/3/2 0:41
نویسنده : مامان سودابه
1,545 بازدید
اشتراک گذاری

مورخان آورده اند  در تاریخ 30/2/1393مصادف با20 رجب1435 طفلی 3 ساله به نام محمد متین خان  پایش بر  فرش سریدن گرفت و با سر به سنگ شومینه  برخورد نمود .

طفل را ضعف عارض شده خون بر رخش جاری شد و همان لحظه بر عموها جنابان حامد خان و حسام خان  ترس مستولی گشته وهراسان طفل را به دارالشفا رساندن و غافل از اینکه مامش مینا خاتون رنگ پریده و گریان بعد از گذاشتن حجاب بدنبالشان روان گشته است و از بد حادثه عموگان از یاد برده بودندکه ایشان را مهر مادری  فزون  است و تاب دوری از دلبند ناخوش ندارد و این خود باعث شد تا مام زودتر از مصدوم در دارالشفا دوم حاضر آید.

 

حکیم که شیرین زبانی طفل مصدوم جناب محمد متین خان را بسیار خوش آمده بود با چشمانی گرد شده چونان که تو گویی این طفل از کره ماه به زمین سفر کرده مشغول بخیه زدن شده و تعریف و تمجید از اینکه چنین طفل بیمار شیرین زبان و خوش خو به عمر خود ندیده.totalgifs.com doentinhos gif gif ccmhosp7a.gif

 

 

 

الغرض ساعاتی از حادثه نگذشته که کلاغی خبر این حادثه به نیاکان پدری (عزیز جان و پدر  جان طفل )می رساند.

 

پدر جان کلاغ را حکم میکند به خونسردی و عزیز جان چو بید لرزان و گریان دست به دامان پروردگار همی شده گاه شکر که طفل بد تر از این به جانش نخورده و گاه لعنت بر چشم بد.

 

نیاکان نقل کنند از طفل چون حالش جویا شوندبه شیرینی پاسخ داده.  چون حواسم جمع نکرده بودمی پایم سر خورده و با شومینه برخورد کردمی و حال طبیب بر سرم پلاتین کار گذاشته و اطرافیان بعد از دور روز متوجه شدند طفل پانسمان را پلاتین خطاب کند. روز سوم که همین امروز است وقتی توسط مامش برای نظافت به گرمابه ورود میکند و بخیه پیشانی شکافته را نظارت میکند به وجد آمده ومیگوید (وای چه خوشگل شدمی )

 

واین چنین می شود که این ماجرا در تاریخ به ثبت میرسد و شاید در کتاب گینس هم (که کودکی به هنگام بخیه زدن شیرین زبانی میکرد و  با دیدن بخیه به تعریف و تمجید از مثالش بر آمده)

 

بسی باعث شگفت آنزمان که تنها دو روز از ماوقع محمد متین خان نگذشته اخوی ایشان مانی خان هم که به نصایح دلسوزانه اخویش گوش نسپرده بوده باهمان  شومینه برخورد نموده و دجار حادثه میشود و بالای گوشش می شکافد.اما به طبیب نیاز پیدا نمی کند و ماجرایش با درمانهای خانگی مامش  به اتمام میرسد.

 

البته از مانی خان هم هیچ بعید نیست همان لحظه بادیدن یک شمع و یافندک هر دو دست بر هم کوبیدن نماید و  با حرکاتی موزون دم بگیرد بلود  بلود .

پ.ن.بلود=تولد

وگویم نَ وَمیری لایک کنی ها

خوووووووووو  وپسند دِیه

هاااااااااااااااااااا دانم چی وگویی حکما یادت میره

خو نگران نَ وَباش خودم یادت میارمراضی

لایک کن خندونک

پسندها (4)

نظرات (9)

مامان پاشا
2 خرداد 93 0:17
الهیییییییییییییییییییی گل پسرانشالاکه زوده زود خوب میشی عزیزخاله عزیزجون بسی خرسندگشتم چونامت رابروزدیدم
مامان سودابه
پاسخ
منون خاله جون عزیزمی به خدااا
بابا و مامان
2 خرداد 93 8:08
وای الاهی بلا بدور باشه عزیزم قربونت بشم اخه داداشی خورد زمین اون بلا اومد سرش شما چرا حواست نیست انشالاه همیشه سلامت باشی و خرم
مامان سودابه
پاسخ
خاله جونمی جهت همدردی می خواستم بدونم داداشم چقدر درد کشیده خووووووو ]
خاله مینا
2 خرداد 93 10:43
آخییییییییییییییییییییی الهییییییییییییییییییییی ناراحت شدم ایشالا زود زود خوب شی عزیزدل خاله
مامان سودابه
پاسخ
خاااااااااااله جونجای بخیه موند رو پیشونیممیگم نکنه دیگه زن برام پیدانشه نه باباشوخی کردم میگم بابام هم تو مسابقه دوچرخه سواری افتادو جای بخیه روی کنج ابروش موند ولی مامانم عاشقش شد بود خاله جون مهربونم ببخشید ناراحتت کردم
tondar2132
2 خرداد 93 12:25
آخی طفلکی انشالله زود خوب میشه
مامان سودابه
پاسخ
سلام ممنون عزیزم
خاله مینا
3 خرداد 93 11:26
خصوصی عزیزم
مامان نی نی
4 خرداد 93 12:48
سلام خانم.خوبید گل پسرانشالاکه زوده زود خوب میشه.اصلاناراحت نباشیدمیدونم خیلی خیلی سخته.ولی خب بچه ها بازیگوشند دیگه!! موفق باشید
مامان سودابه
پاسخ
سلام به روی ماهت دخمله چی بگم والله انگار آدم هرچه حساستر باشه بیشتر سرش میاد خداوند حافظ تمام نی نی ها باشه ان شاالله ممنون که سر زدی
بابا و مامان
5 خرداد 93 10:24
[پاسخ
مامان مینا
5 خرداد 93 22:28
وای خدا چه اتفاق بدی .و از اون بدتر مانی کوچولو .خدا خیلی رحم کرده. ایشالله که زودتر خوب بشن عزیزای دلم. ولی خودمونیما خیلی باحال نوشتی سودابه جون.
مامان سودابه
پاسخ
سلام مینا جونمی گل پسرا چطورن عزیزم جداااااااا خیلی خوبه که یکی از دخملیام تائید میکنه و خوشش اومده ممنون و عیدت مبارک
خاله مینا
22 خرداد 93 23:07
منم رمز میخوام لفطا
مامان سودابه
پاسخ
می رسم خدمتتون