محمد متین خان و دوباره حادثه ای شوم
تو پنداری کور شده بودیم وصفحه دویم از کتاب تاریخ را ندیده بودیم حتما مورخان آورده بودند اما ما را باوراین عجایب نبود و پس کتاب را ورق نزده بسته بودیم.
آری در صفحه دویم از زندگی نامه آقا محمد متین خان که در تاریخ سه شنبه6خرداد 1393 مصادف با28 رجب و 28می 2014 میلادی آمده که چون زخم محمد متین خان بهبود پیداکرد مامش به دارالشفا یش برده و بخیه هایش را باز کردندی و مامش را ضعف به جان نشست از دیدن جای کوک های روی پیشانی طفل. پس بر صدد شد برای بهبودش از رژودرم استفاده کرده تا با گذر زمان و رشد طفل سری از آثار جراحت نماند.اما از آنجا که شومینه به اعاده حیثیت از مقام خود برآمده بودو می خواست تا در تاریخ نامش با اهریمن همنشین نباشد و مورخ را بسیار زایل کند حکما وردی خواند که اینبار صدای فریادآقا محمد متین از داخل کمد به سمع و نظر مامش مینا خاتون رسید و ایشان هراسناک پی جوی صدا شده و طفل را خونین درحالی که دوباره سرش شکافته شده و توگویی هیچگاه بخیه نخورده میابد و سریع با جناب عمو جان حسام تماس حاصل کرده وبه کمک ایشان طفل را دوباره به دارالشفا منتقل میکنند.در دارالشفا حکیم و پرستارش با دیدن طفل به وجد می آیندو مشغول تهیه اسباب دوخت و دوز که عزیز جان بی چاره گریان تلفنی با محمد متین خان از باب نصیحت بر می آید که آرام جان دیدی با خود چه کردی؟
طفل پاسخ میدهد کنترلی بر رفتار خود نداشتمی و زین روخود را مقصر نمیدانم و البته شما متوحش نباشیدو خاطر عزیزتان را مکدر نکنید که دلبندتان را روی تخت می خوابانند وکوکی میزنند و در عوض عمو جانمان برایمان تدارک آبمیوه می بیند .
اما حکایت مانی خان در آن میان بسیار شنیدنیست که به محض ورود به دارالشفا فریادیا آمپولا سر میدهد که یحتمل این دارالشفا را با دارالشفای محل کار ابویش به اشتباه گرفته و میخواهد بازی کندکه با جیغ محمد متین خان کپ کرده و در سکوت به سر میبرد تا اتمام کار.بله اینبار چهار بخیه روی بخیه های قبلی زده شده که حکما وضع را به مراتب وخیم تر از قبل کرده.
در آخر این حکایت مورخ از عزیزجان می پرسد آیا شومینه گنه کار است و باز نفرینش خواهد کرد؟
که عزیزجان شرمگین در حالی که مکرر اصرار میورزد تا شومینه حلالش کندمیگوید:
خدا لعنت کند اهریمن را که در همه جا حضور دارد و دست از سر میوه دل من بر نمیدارد.محمد متین خان کاملا بی تقصیر است خوووووووووووووووووووووووووووووو
مورخ با چشمانی از حدقه در آمده تاکید میکند من باب این مطلب که عزیز جان همه موجودات و اشیاء را مقصر می داند جز خود جناب آقا محمد متین خان تو گویی مادر گیتی دوباره زاده علیمردانی .