محمد متینمحمد متین، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره

میوه دلم محمد متین

ماهگرد

1390/2/12 23:14
نویسنده : مامان سودابه
610 بازدید
اشتراک گذاری

محمد متین جان  پدر بزرگت برات با خرید یه کیک به رنگ سبز فسفری(درست رنگ ست اتاق خوابت  ) جشن ماهگرد گرفت یعنی یک ماهگیت رو جشن گرفتیم.

 

smiley1631.gif

niniweblog.com

smiley1631.gif

niniweblog.com

 

niniweblog.com

 

 

    niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

روز چهلم تولدت هم به رسم ورسوم  احترام گذاشتم وباینکه بدون دلیل هیچ کاری انجام نمی دم اما با علم به اینکه  چیزی رو از دست نمی دیم با خریدن یه کاسه برنجی که چهل کلید ازش اویزان است  بردمت حمام و اب چله سرت ریختم خیییییییییییای هم به هر دومون خوش گذشت.بعد از حمام خواب خوبی میکنی.

 

niniweblog.com

 

 niniweblog.com

راستی تو خیلی شبیه پدرت هستی این روزا مدام من یاد نوزادی اون میفتم  نازنینم پدرت هم مثل الان تو  رفتاری میکرد که نسبت به سنش جلوتر بود..مثلا الان که شما چهل و چند روزه ای وقتی مامانت میخواد نماز بخونه باید صبر کنه تا برنامه خاله شا دونه شروع بشه وتو ذوق کنی  وچشم بدوزی به تلویزیون و هی دست و پا بزنی.یه خورده نگرانت شدم چون این جعبه مکار تمام انسانهای دنیا رو  سر گرم میکنه و از کار و زندگی میندازه. من که بهش می گم قوطی بگیر و بنشون خدا کنه بزرگ شدی زیاد پاش نشینی و بفهمی  زمانی که برای زیستن روی زمین به ما ادما میدن محدوده و زمان به سرعت برق و باد در حال گذره.

 

niniweblog.com

 

عسلکم  خوب شد که قبل از دنیا اومدنت چند تا داستان نوشتم و دستم پره وگرنه نمی دونستم الان  تو جلسات نقد چه جوری دست خالی شرکت می کردم  اخه تو تمام ذهن و وقتم رو اشغال کردی و این روزا چه دلنشین میگذرن.

محمد متینم راستی یادم رفت بهت بگم تو چهل روزگیت برای بار دوم بردیمت دکتر و خانم دکتروزنت کرد و گفت که 5کیلو شدی ماشاال..و کلی هم قربون صدقه ات رفت و با هات بازی کرد.

راستی تازه گی  تا از پیشت بلند میشیم داد میزنی  و وقتی کنارت می شینیم ساکت میش و کلی هم سر و صدای الکی( البته به قول اطرافیان)  از خودت در میاری و فقط منم که میدونم تو چی می خوای قر بونت برم.

niniweblog.com3D

 همه افراد خانواده هر روز بیشتر بهت وابسته می شیم از خدا می خوام یه روز تو با نوه ات بشینی این وب رو بخونی و احساس امروز منو تجربه کنی روزی که من نیستم.

البته شاید باز بتونیم این رابطه عاطفی رو با هم داشته باشیم .ارزوی بهترینهارو برات دارم دنیایم.

                                                       

                      niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان پاتمه
13 اردیبهشت 90 8:30
سلام
خسته نباشین مامان سودابه
خیلی خیلی برام جالبه که مامان بزرگ برای نوه بنویسه
خیلی با حالین
پیش ما هم بیاین

سلام به رویماهت .خانمی از چند روز دیگه به خط پر سرعت نسب می شم حتما میام مهمونی وبت.مهمون نمی خوای
مامان ابوالفضل
14 اردیبهشت 90 15:48
سلام دست مامان جون و بابا جون درد نکنه با این نوه داری توپشون


دست شمام درد نکنه که به ما سر زدید متشکرم.
نی نی توپولی
15 تیر 90 16:23
عباس! ای صبر و قرار بی قراران امّید دل امیدواران دانی که گر از عطش بمیرم یک قطره ز دیگری نگیرم ساغر نزنم ز دست هر کس من دست تو می شناسم و بس روزی من از خزانه ی توست دل، سائل آستانه ی توست امشب ز تو بار عام خواهم دیدار تو و امام خواهم