محمد از ديروز تا به امروز
سلام اقا محمد متين
عسلي ديشب وقتي خودت اومدي دراز شدي بغلم خوابيدي و چند
تا از اون بوساي گرون قيمتت
كاشتي رو لبم پرتاب شدم به بست ونه سال پيش.
ا نگار بابا محمدت خوابيده رو دستام
شب وقتي بابا محمدت از شيفت برگشت وپدر وپسرپريديد
توبغل هم نا خوداگاه بلند بلند گفتم
از محمد تا محمد متين .
راستي گل گلكم وقتي مير ي خونه اتون و سرم بي صدا مي شه
تازه مي تونم بشينم سر نوشتن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی