محمد متینمحمد متین، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

میوه دلم محمد متین

اندر احوالات طفلان محمد ابن حسن

1392/9/5 12:20
نویسنده : مامان سودابه
1,355 بازدید
اشتراک گذاری

عسلیا لطفا برین ادامه مطلب 

 

 

 سلام وصد سلام خدمت تمام دختر و پسرهای خوب خودمان

خاتون

راستش اندر احوالات جناب میرزا محمد متین خان و میرزا مانی خان اخبار و حکایاتی مکتوب نموده بودیم که متاسفانه قبل از ثبت مطلب ؛شاهکار ادیسون با رفتنش مادر بزرگی را ضایع کرده و تمام نبوغش رابر باد داد.

حال شرحی دوباره اما نه به گرمای قبل را عارض می شویم.

نقل است که بدن جناب محمدمتین خان را عده‌ای ویروس ناشناخته حمله‌ور شدند وایشان را تب عارض شد و نق نق‌های طویل‌المدت. چونان که تو گویی آخرت شده و در صور دمیده‌اند. اخوی ایشان جناب محمد مانی نیز باب برادری و برابری گذاشته و در جنگ با ویروس‌ها به کمک آمدند که صد البته خود مغلوب شده و برایشان نیز تب عارض شد.

پس چون والده مکرمه ایشان سرکار علیه مکرمه مینا خانم نیز مبتلا گشتند دیگی پر از آش به بزرگی دیگ‌های هیئت برای مادربزرگشان سودابه خاتون بار گذاشته شد با یک وجب روغن از نوع خیلی چرب. پس ایشان آستین همت بالا کشیده و به کمک یک فروند شوهر که همانا پدر جان جنابان محمدمتین خان و محمد مانی خان باشند مشغول تیمار شدند.

اوضاع آن قدر وخیم بنمود که طبیبان حاضر را کاری نیامد. به‌وسیله پیامک دست به دامان طبیبه حاذق سرکار علیه محترمه خانم پور جعفر شدیم و ایشان که در اجلاس شیراز حضور داشتند نظارت کردند به‌وسیله اختراع گراهام بل بر سیر درمان طفلان محمد ابن حسن و این‌چنین بنمود که بستری شدن در مریض‌خانه برای جراحی این‌جانب به تعویق افتاد به‌رسم وفا و تیمار.

 اما طوطیان شکرشکن حکایت کرده‌اند مرواریدی سفید از صدف لثه جناب مانی هویدا گشته که بسیار از این بابت مسرور گشته‌ایم و خرسند.

خبر دیگر اینکه طفلان بیت ما به زیبایی دو کبوتر بچه به بازی مشغول می‌شوند و خاطرمان را شاد می سازند. البته گاهی نزول اختلاف بر سر لعبت‌های مشترک تبدیل به جنگ می‌شود و خاطر ما را که با چشمانی از حدقه در آمده و موهای سیخ سیخ ناظر صحنه‌هایی بوقققققققققققققققق هستیم مکدر می‌کند. 

در صورت قید حیات خدمتتان میرسیم و گزارش کامل همراه با عکس حضور منورتان عرضه می کنم.

 استوار بمانید.

گر حلال بنمائیدمان موجب سرورمان در برزخ خواهید شد ان شاالله بعد از صدو بیست واندی سال

پ.ن.

اومدم ایمیل کاری رو چک کنم دیدم  چقدر سر زدید و من رو سیاه خونه نبودمخجالت

ای با محبت ترین دختران و  پسرهای دنیا کی گفته شما مجازی هستید شما در قلب و روح من هستید قلبماچ

فداتون بشم بهترم الحمدالله اماتا پیم پام رو بیرون نکشم نمی تونم پشت کامپیوتر بشینم فقط خواستم بگم 

ممنون تمام محبتهاتون هستم دخملیا زنده باشین و رستگار.

سه هفته دیگه از درمان  اولیه مونده  میام با دستهای  پر میام و. بازدید همه تون رو یکی به یکی پس میدم

مامان سودابه عاشق تمام دختر پسرهای وبلاگی و بچه هاشونه خجالت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (54)

مامان بردیا شیطون
11 آبان 92 7:56
جالب بود




ممنون][نیشخند
مامان بردیا شیطون
11 آبان 92 7:57
آرزویم برایت این است :
در میان مردمی که می دوند برای زنده بودن، آرام قدم برداری برای زندگی کردن...........



مرحبا دخمله ممنون
عروسکا
11 آبان 92 13:54
یا هو
با سلام و عرض ادب و ارادات فراوان خدمت سرکار علیه مامان عسل گرام
این جنابان مریم و مینا مرغ صبا را به خدمت گرفته تا اندر احوالات شما برایمان خبری بیاورد زیرا که بسیار دلتنگ و غمگینیم از دوریتان و فضای خانه بدون حضور قلب مهربان و تپنده ای چون مامان عسل بسیار ملال اور است



گفتا غم تو دارم
گفتم غمت سر آید
چون مادر شوهری
فردا ز سفر آید
بعدهم زحمت فراوان بابت تحفه ای که از دارالشفاخدمتتان تقدیم حضور می شودو رنگی بهمانند ذغال بر چهره ما مینشاند.
دخملی هاآماده جهاد.به قول آبادانیها چرا زحمت جبران جبران.
مامان یاسمن و محمد پارسا
12 آبان 92 8:02
وای ببخشید عزیزم شرمنده شدم
ایشالاه که بلا دور باشه و به سلامتی مشکل حل بشه ممنونم از حضورتون خیلی لطف کردید
دو تا خوشگلا را ببوسید قول می دم عزیزم مادر بزرگ مهربون بی ادبیم و جبران کنم حتما میام پیشتون خیلی دوستتون دارم امیدوارم این بی ادبی را ببخشید
http://ts2.mm.bing.net/th?id=H.4590792968898313&pid=1.7
تقدیم به بهترین مادر بزرگ دنیا

شرمندگی از آن دشمنت باد دخملی
مامان كياراد
12 آبان 92 10:35
سلام مادربزرگ مهربون ...ممنون كه بزرگواري كردي و به اين دخترهاي بي وفاي خود سري زديد...ما را بابت اين كم سعادتي ها ببخشيد قول ميدم كه جبران شود....اميدوارم كوچولوها هم زود زود سلامتي كامل را باز يابند و شما هم عمل پاتون را با موفقيت پشت سر بگذاريد...ما توي اين خونه منتظر حضورتون هستيم....
دختر سراپا تقصير شما....



واییییییییییییییی نفرماین شما عزیزهای من هستید
مامان یاسمن و محمد پارسا
12 آبان 92 11:17
عزیز دلم بفرمایید وبلاگمون لطفا



جشم
مامان ني ني
12 آبان 92 11:22
سلام عزيزم
ممنونم خانم خيلي زحمت كشيديد قدم رنجه نموديدوبه ماهم سر زديد.انشاا..به سلامتي عملتونو انجام ميديدن و خيلي زود برميگرديد.موفق باشيد


سلام ممنونم.توکل بر خدا
مامان بردیا شیطون
12 آبان 92 11:55
ایشالا همیشه سالم باشید....

مرواریدای این جیگر هم مبارکه

***************

تقدیم به مهربون ترین مادربزرگ دنیا



تک تک روزهایم را می سوزانم تا چشمکی شوم برای شب های بی ستاره ات

دست به قلم هستی عسلی ها





دست به قلم هستی عسلی ها








مامان فهيمه
12 آبان 92 11:59
سلام عزيزم نبينم طوريتون باشه عزيز جون،بخدا دلم گرفت كه ميخوايد جراحى بشيد[گريه]
انشالله زودى خوب شيد و به كانون خانواده ى مجازيمونبرگرديد و با وجود گرم و عزيز و صميمى شما گرم بمونه
چقدر زيبا نوشتيد شرح حالتونو[تاييد]
انشالله همگى خوب باشن و رفع كسالت شده باشه
عزيزم زود برگرديد،من طاقت دوريتونو ندارم[گريه][گريه]
بخداى مهربون ميسپارمتون


قربون دخملم برم .ممنونم.عمری به دنیا باشه زود میام و براتون می نویسم
مامان متین و مهبد
12 آبان 92 12:15
سلام سودابه جون .شرمنده بخدا
سرمون خیلی با این وروجکا گرم شده دیگه فقط گاهی میام و مطلب تند تند مینویسم و میرم. بازم شرمنده. میبنم که نوه های گلت در حال جنگ هستند .ان شالله که پیروز بشن .و البته سلامت باشن همیشه.
به به جناب مانی خان دارن به جمع غذا خورها میپیوندن.مبارک باشه خاله جون.
سودابه جون ان شالله به سلامت برگردید.منتظر داستان های مانی و متین هستیم.

سلام دشمنت شرمنده.البته آقا مانی «آش رو با جاش میخوره[چشمک

مامان فاطمه ناناز
12 آبان 92 12:40
وااااااااااااااااایییییییییییییییییییییی
چقده خوکشل نبشته بودی
حال کردم بخدا..
چرا باید پاتونو عمل کنید
خدا کنه همیشه تنتون سلامت باشه
دوستدار و دخمل شما زینب


ممنون عسلم
مبینا
12 آبان 92 15:01
سلام مامان بزرگ مهربون.ممنون که سر زدین خیلی خوشحالم کردین.ان شااله به سلامتی برید عمل کنید و خوب خوب بشید.همیشه سالم باشید. یه عالمه بوس برای محمد متین گل
ستاره زندگی
12 آبان 92 18:26
سلام مامان جون مهربون چقدر زیبا وبا حوصله نوشتید مروارید بجه مون مبارک باشه انشالله همیشه سالم و شاد باشید ما رو شرمنده کردی عزیزم
زعفران بانو
12 آبان 92 21:21
سلام سودابه جون وظیفه ماست به شما سر بزنیمایشاالله عملتون با موفقیت پشت سر بگداریداز کم کاری ما ناراحت نشید شما توی قلب ما جا دارید
تارا
12 آبان 92 21:23
بلا به دور انشاالله منتظرتون میمونم تا باز دوباره برگردید!
مامانی درسا
13 آبان 92 2:24
عزیز دل مامان سودابه نی نی وبلاگ ...... مهربون انشاالله که به سلامت جراحی میشی و بر میگردی ..... انشاالله دیگه بیماری به سراغ دو تا نوه خوشگلت نیاد و تا باشه سلامتی و شادی براتون انشاالله وووو دوستتون دارم به بزرگی دنیا
مامان آریو برزن و آرتین
13 آبان 92 15:38
سلام تعریف ماربزرگ که شما باشید رو شنیدیم دلمون برا مادر بزرگمون تنگ شد ایشالا که جراحیتونم خوب پیش بره خدا حفظتون کنه
مامان روحان غزل
13 آبان 92 18:06
سلام سودابه جان شما خوبید منهم دلم تنگ شده بود برای شما و نوه های گلتان چه کنم که سرم خیلی شلوغ بود نتونستم بهتون سر بزنم انشالله که جراحی پایتان با سلامتی و خوبی انجام بشه و دوباره برگردید منزل و ما شاهد نوشته های زیبای شما باشیم،در پناه حق سلامت و سرافراز باشید
مامان حسام كوچولو
14 آبان 92 15:43
به به چه مادر بزرگي خوش به حالتون چه متن اديبانه اي . سلام انشالله كه حالشون بهتر باشه . چشمتون روشن از دندون در آوردن نوه ي خوشگلتون. جراحي پا براي چي؟؟؟؟؟ خيلي محبت مي كنين كه به ما سر مي زنين واقعا و قلبا خوشحال مي شم.
مامان حسام كوچولو
14 آبان 92 16:00
هر دم به گوش مي رسد آواي زنگ قافله ، اين قافله تا كربلا ديگر ندارد فاصله . حلول ماه محرم ، ماه پژمرده شدن گلستان فاطمه تسليت باد . التماس دعا ما با عكساي كربلامون به روزيم قدم رو چشمامون بزاريد و تشريف بياريد ببينيد.
مامان فهیمه
15 آبان 92 12:08
اصلا حسین جنس غمش فرق میکند این راه عشق پیچ و خمش فرق میکند اینجا گداهمیشه طلبکار میشود اینجا که آمدی کرمش فرق میکند صد مرده زنده میشود از ذکر یا حسین فهمیده ام حسین همه اش فرق میکند
مامان یاسمن و محمد پارسا
16 آبان 92 12:27
سلام امدوم عرض ادب کرده سلامی کنم و جویای حالتون باشم ایشالاه که حالتون خوب باشه
مریم مامان نیکان
16 آبان 92 22:58
سلام مادرجون....همیشه شاد و سلامت باشین در کنار نوه ها و بچه های گلتون خخخخیلی باحال نوشتینآفرین به این همه سلیقه ایشالا که عملتون به راحتی انجام میشه...منتظر حضور گرمتون هستیم
مامان فهيمه
18 آبان 92 11:59
سلام عزيزم خوب هستيد انشالله،چه خبر پاتون جراحى شد؟ هر روز بهتون سر ميزنم و منتظرم خبر سلامتيتونو اينجا بخونم
مهتاب
19 آبان 92 16:17
سلام سودابه مهربونم وقتی کامنت شمارو مبینم اول ازهمه جواب میدم چون واقعا دوستون دارم . عاشق دست نوشتهای جالبتونم خیلی خوب با مشکلات برخورد میکنید . آخرش با خنده مغلوبش میکنید . فکر کنم قول سرماخوردگی رو هم شما حسابی شرمنده کرد. انشاا... هیچ وقت دور خونه شما نگرده از خدای مهربون میخوام این عملتون بخیر خوشی بگذره سودی جونم شرمنده وظیفه ما بوده بیایم پیشتون انشاا... باگل میایم عیادتون
مامان نی نی ناز
19 آبان 92 23:25
سلامممممممم ... خیلی نگرانتون بودم ... شکر خدا که همگی خوبید عملتون هم ان شالله خوب خوب پیش بره در امان خدا ...
مامان بردیا شیطون
20 آبان 92 15:17
* تو مرا می فهمی من تو را می خواهم و همین ساده ترین قصه یك انسان است تو مرا می خوانی من تورا ناب ترین شعر زمان می دانم و تو هم می دانی تا ابد در دل من می مانی.
مامان فهيمه
20 آبان 92 18:57
مامان كياراد
20 آبان 92 23:37
سلام مادرجون ...خوبيد؟ اميدوارم عملتون را با موفقيت انجام داده باشيد و زود زود سرحال بشيد...
مامان حسام كوچولو
21 آبان 92 1:34
سلام چه خبر عمل پاتون چي شد؟
مامان فهيمه
24 آبان 92 1:11
مبینا
24 آبان 92 15:23
السلام علیک یا امام حسین شهادت امام حسین (ع) بر همه شیعیان آن حضرت تسلیت باد. التماس دعا
مریم مامان نیکان
25 آبان 92 13:46
سودابه جون سلام.. حالتون چطوره؟عملتون رو انجام دادین؟ انشالا که خوبین...منتظر خبرهای خوب هستیم
مامان گیسو جون
25 آبان 92 23:21
مامان یاسمن و محمد پارسا
27 آبان 92 3:26
مادر بزرگ مهربون اومدم براتون بنویسم که جویای احوالتون هستم انشالاه حالتونخوب باشه و سلامت باشید منتظر خبر سلامتیتون هستم
مامان فهیمه
27 آبان 92 19:24
مامان فهيمه
28 آبان 92 18:18
مامان فهيمه
30 آبان 92 17:17
مبینا
30 آبان 92 19:58
سلام بر آقا متین گل و مامان بزرگ مهربونش. عمل پاتون چطور بود.ان شااله همیشه سالم باشید.
مامان یاسمن و محمد پارسا
2 آذر 92 8:55
عزیزم خبری ازتون نیست اومدم جویای احوالتون باشم
مامان حسام كوچولو
5 آذر 92 15:40
سلام انشالله كه زود زود خوب بشين. همش براي بهترين مامان بزرگ دنيا: اينا هم بابت عيادت: وایییییییییییییییییییییییییییییی سلام قربون تو دختر گلم چقدر گل میدونستی من عاشق گلم.ممنون
مامان فهیمه
7 آذر 92 8:57
سلام عزیز جون خوب هستید انشالله،حوشحال شدم به سلامتی برگشتید انشالله زود زود خوب خوب شید عزیزمl ممنونم اما فقط اندازه خوندن نظرات و چک میل می تونم بیام نت چون بام سریع ورم میکنه و دردهام شروع میشه.قربونت برم که انقدر مهربونی عزیزم
مریم مامان نیکان
9 آذر 92 19:57
خدا رو شکر که بهترین سودابه جون[قلب قربونت برم عزیزم] عزیزمییییییییییییییییییییی
مامان یاسمن و محمد پارسا
10 آذر 92 17:25
خدا را شکر خیلی خوشحال شدم دیدم حالتون خوبه ایشالاه که بهتر هم میشید منتظر پستهای زیباتون هستم
مامان كياراد
14 آذر 92 0:45
مادرجون ما منتظريم با سلامتي كامل برگرديد...... ممنونم گلکم
مبینا
18 آذر 92 1:51
سلام خوبین.ان شااله همیشه سلامتی باشه. متنتون عالی بود.افرین. سلام ممنونم بابت هر دو نظرتون
مامان حسام كوچولو
24 آذر 92 2:32
مامام بزرگ مهربون كجايي خوب شدي؟ ممنونم عزیزم انشالله به زودی
مامانی درسا
30 آذر 92 7:28
عزیزم اگرچه شاید به کاملی قبل از رفتن شاهکار ادیسون نبوده اما زیبا و دلچسب بود از بابت نگارش و غمگین از بابت عمل شما و بیماری خانوادگی ..... انشاالله همیشه همه سلامت باشین ...... انشاالله مامان بزرگ مهربون برمیگردین به سلامتی و شادی دوستتون داریم ...... مراقب خودتون باشین مامان جون خیلی ها تو نی نی وبلاگ منتظرتون هستن .....
تارا
5 دی 92 10:39
مامانی زندگیم تموم شد! به همین راحتی!
مامان فهیمه
6 دی 92 1:16
سلام عزیزم خوبید انشالله،امیدوارم کاملا خوب شده باشید به خدای مهربون میسپارمتون
مامان متین و مهبد
11 دی 92 14:44
سلام سودابه جون .خوبید ان شالله عملتون به خوبی تموم شد ..
مریم مامان نیکان
28 دی 92 12:43
سلام سودابه جون انشالا که خوب هستین؟دلمون واستون تنگه پس کجایین؟؟