خدا لعنت کنه شومینه رو بگو آمین و بپسندمان
مورخان آورده اند در تاریخ 30/2/1393مصادف با20 رجب1435 طفلی 3 ساله به نام محمد متین خان پایش بر فرش سریدن گرفت و با سر به سنگ شومینه برخورد نمود .
طفل را ضعف عارض شده خون بر رخش جاری شد و همان لحظه بر عموها جنابان حامد خان و حسام خان ترس مستولی گشته وهراسان طفل را به دارالشفا رساندن و غافل از اینکه مامش مینا خاتون رنگ پریده و گریان بعد از گذاشتن حجاب بدنبالشان روان گشته است و از بد حادثه عموگان از یاد برده بودندکه ایشان را مهر مادری فزون است و تاب دوری از دلبند ناخوش ندارد و این خود باعث شد تا مام زودتر از مصدوم در دارالشفا دوم حاضر آید.
حکیم که شیرین زبانی طفل مصدوم جناب محمد متین خان را بسیار خوش آمده بود با چشمانی گرد شده چونان که تو گویی این طفل از کره ماه به زمین سفر کرده مشغول بخیه زدن شده و تعریف و تمجید از اینکه چنین طفل بیمار شیرین زبان و خوش خو به عمر خود ندیده.
الغرض ساعاتی از حادثه نگذشته که کلاغی خبر این حادثه به نیاکان پدری (عزیز جان و پدر جان طفل )می رساند.
پدر جان کلاغ را حکم میکند به خونسردی و عزیز جان چو بید لرزان و گریان دست به دامان پروردگار همی شده گاه شکر که طفل بد تر از این به جانش نخورده و گاه لعنت بر چشم بد.
نیاکان نقل کنند از طفل چون حالش جویا شوندبه شیرینی پاسخ داده. چون حواسم جمع نکرده بودمی پایم سر خورده و با شومینه برخورد کردمی و حال طبیب بر سرم پلاتین کار گذاشته و اطرافیان بعد از دور روز متوجه شدند طفل پانسمان را پلاتین خطاب کند. روز سوم که همین امروز است وقتی توسط مامش برای نظافت به گرمابه ورود میکند و بخیه پیشانی شکافته را نظارت میکند به وجد آمده ومیگوید (وای چه خوشگل شدمی )
واین چنین می شود که این ماجرا در تاریخ به ثبت میرسد و شاید در کتاب گینس هم (که کودکی به هنگام بخیه زدن شیرین زبانی میکرد و با دیدن بخیه به تعریف و تمجید از مثالش بر آمده)
بسی باعث شگفت آنزمان که تنها دو روز از ماوقع محمد متین خان نگذشته اخوی ایشان مانی خان هم که به نصایح دلسوزانه اخویش گوش نسپرده بوده باهمان شومینه برخورد نموده و دجار حادثه میشود و بالای گوشش می شکافد.اما به طبیب نیاز پیدا نمی کند و ماجرایش با درمانهای خانگی مامش به اتمام میرسد.
البته از مانی خان هم هیچ بعید نیست همان لحظه بادیدن یک شمع و یافندک هر دو دست بر هم کوبیدن نماید و با حرکاتی موزون دم بگیرد بلود بلود .
پ.ن.بلود=تولد
وگویم نَ وَمیری لایک کنی ها
خوووووووووو وپسند دِیه
هاااااااااااااااااااا دانم چی وگویی حکما یادت میره
خو نگران نَ وَباش خودم یادت میارم
لایک کن