یه قصه درسته نه دست و پا شکسته
محمد متینم بیا فکر کنیم الان رو پای من نشستی و داری قصه گوش میکنی چطوره خوبه جیجری.
یکی بود یکی نبود غیر از خدا یه شیطون بود وکلی ادم خوب
وبدروی زمین .ادم خوبا دوست داشتن بدون درد سر چند صباح
عمری رو که خدا بهشون هدیه کرده بود رو توصلح وصفا زندگی
کنن و به هم نوعاشون کمک کنن وبا این کارشون احساس
ارامش میکردن.اونا از صدای اب و ریزش باران وخواندن پرندگان
لذت می بردن حتی به صدای غارغار کلاغ گوش می دادن و می
گفتن حکمت خداست که صدای کلاغ رو افریده تا بدونیم صدای
بلبل و قناری چه قدر زیباست.خلاصه دنیا اگر به همین جا ختم
می شد خیلی خیلی قشنگ بودو انگار تمرین تو بهشت زندگی کردن بود.ا
حالا یه عده از اون ادم خوب خوبازیر چتر نی نی وبلاگ دور هم جمع شدن و شدن یه خانواده.
عسلی می بینی وب ما چند هفته است مشکل پیدا کرده و با
اینکه ما نمی تونیم بریم تو وبشون وحالی ازشون بپرسیم اماهمه
گل گلیا میان وبه ما سر می زنن و ما تنها می تونیم ببینیم چند
تا مهمون داشتیم وهمونجا هم حالی ازشون بپرسیم ودلمون
شاد شه که نی نی ها و مامان باباهاشون سالمن ویادی از ما
میکنن.می دونی این یکی دیگه از خصلتهای ادم خوبای
زمینه.برای همینم هست که همیشه برای سلامتیشون دعا میکنم.
قصه ما به سر رسید کلاغه رو نمیدونم رسید یا نرسید
بالا رفتیم دوغ بود!!!! قصه ما دروغ بود؟!!!!!!!!!!!!نه نه
پائین اومدیم ماست بود قصه ما راست بود .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی