محمد متینمحمد متین، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

میوه دلم محمد متین

شبهایی پر از اضطراب

1391/7/28 10:14
نویسنده : مامان سودابه
945 بازدید
اشتراک گذاری

 عزیز دلم پنج شنبه شب در حالی که از یک جلسه رسمی و  خسته کننده کاری برگشته بودم خونه رفته بودم  تا  دوش بگیرم و آماده شم تااز  شما و مامان جون بابا جونت پذیرایی کنم که پدر بزرگ با اضطراب  خبرم کرد  سریع بیرون بیایم و آماده برخورد با یک حادثه تلخ بشوم .آره عزیزم زمانی که باباجونت با عمو  حامد برای خرید به همراه شما بیرون رفته بودند؛ مامانت  برای در آوردن لباس دولا می شود و گویا کشو که خیلی سفت بوده باعث می شود آینه  به رویش  بیفتد و فرق سر و کمرش را بشکافد او نیز بلافاصله به بابا جونت زنگ بزند و نگران

آ ه محمد متینم خدا میدونه  تا دنبال من بیایند و چشمم به مامانت بخورد و خیالم نسبتا راحت شود چند قرن بر من گذشت عزیز جون  .حالم بقدری خراب بود که مامانت به من دلداری میداد.استرسناراحت

تا ساعت 1 بامداد بیمارستان بودیم وکمر مامانت  چهل و هشت بخیه خورد. بمیرم الهی براش که مظلوم ترین مجروح اورژانس بیمارستان چمران بود طفل معصوم هم باردار بود و هم مجروح اما صداش  در نیومد وقتی بردندش اتاق عمل باباجونت هم همراش رفت و من مدام قرآن خوندم تو هم با عمو حامد و‌پدر بزرگ مونده بودید خونه.

چه شبی بود اونشب .هم دلم شور‌مامانت رو میزدهم تو رو هم داداش جونت رو .تعجب

 از در بیمارستان که وارد شدیم مدام می گفتم بچه ام شش ماهه اس تو رو خدا کمکم کنید.شب هم وقتی برگشتیم خونه و همه خوابیدند تا اذان صبح گریه کردم .هر چی هم به خودم دلداری میدادم که بابا الحمدلله که بخیر گذشته باز دلم آروم نمی شد.این وابستگی من و مامانت هم آخر کار میده دستمون ها نه؟متفکر

در ضمن ملتمس دعای خیر شما هستم تا مینا جونم زودتر خوب بشودو احتیاج به عمل ترمیمی بیوند بوست نداشته باشد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (66)

معصومه
18 مهر 91 7:51
انشا الله بزودی شفا یابند . ما نیزدعا می کنیم


لطف می کنید
مامان آیلا
18 مهر 91 9:17
ممنون که به وبلاگ دختر من سرزدید . از اتفاق ناگوار پیش آمده خیلی متاسف شدم مخصوصا با وضعی مامانی محمد متین داره ان شا اله نیاز به ترمیم پوست نداشته باشن و همیشه شاد و خرم در کنار خانواده باشند


ممنون عزیزم به دعای خیرتان
خاله مریم(مامان حسام کوچولو)
18 مهر 91 10:13
واقعا خبری بدی بود دستام یخ کرد وداره می لزه.
امیدوارم به خیر وخوشی بهتر بشه.خبر سلامتی وبهبودشو بدین.
راستی برای نی نی ش مشکلی پیش نیومد؟



متاسفم که ناراحت شدید.نه الحمدلله
تارا
18 مهر 91 13:56
انشاالله که هرچه زودتر خوب بشن نگران نباشید مامان
عمه اریسا کوشمولو
18 مهر 91 14:43
وااااای خدای من ..........خیلیییی ناراحت شدم چشام اشکی شد عزیزم انشالله زودتر خوب بشن... براشون دعا میکنم
مامان تارا
18 مهر 91 14:50
الهی بمیرم عزیزم چه اتفاق ناگواری وقتی خوندم همه تنم لرزید از خدا میخوام میناجونو هرچه زودتر شفا بده و صحیح و سلامت برگرده پیش عزیزانش /


انشالله
مامان ابوالفضل
18 مهر 91 16:21
سلامممممممممم ای جانم خیلی ناراحت شدم
ایشاالله که مشکلی پیش نیاد و الان که این کامنت و می خونید همه چیز امن و امان باشه
در ضمن خوشحالم برای داداشیه محمدمتین جون مبارکه
چه مادر شوهر مهربونی هستید خوش به حال عروستون


لطف دارید مهربونم
مامانی درسا
18 مهر 91 19:01
سلام خیلی خیلی نگران حال مامان محمد متین گلم شدم .... انشاالله به یاری حق به زودی حالش خوب خوب میشه ...... عزیزم چی کشیده .... باردار بوده .... بازم خداروشکر که هر دو سالمن ...... مامان جون سلام ما برسونید .....
مامان متین
18 مهر 91 19:02
وی خدا چه اتفاق بدی . ولی خداروشکر که بخیر گذشت .ان شالله هم که به زودی زود خوب میشه. و شما هم از این نگرانی درمیای.
مامان روحان غزل
18 مهر 91 20:46
سلام سودابه جون خیلی ناراحت شدم از اتفاقی که براتون افتاده انشالله که زودتر حال مامان محمد متین خوب بشه و شما هم از نگرانی در بیایید راستی حتما یک قربانی بکنید ببخشید از اینکه یادآوری کردم ولی اگه شبانه روز صدقه بدیم برای این گل ها کم است واقعا خدا نگهدارشون باشه امروز غزل من هم از تخت افتاده بود و خدا خیلی بهش رحم کرده بود و پیشونیش و بینیش زخم شده


مراقبباشید ترو خدا انشاالله که بهتره؟
علامه کوچولو
18 مهر 91 20:53
سلام مادربزرگ مهربون
لطف کردین تشریف آوردین
واقعا متأثر شدم براشون سلامتی و عافیت کامل آرزومندم
انشاءالله به زودی و به سلامتی هر دو پسر گلشون رو در آغوش بگیرن


انشاالله
مامان جونی
19 مهر 91 7:20
خدارو شکر به خیری گذشت باز.
سلام سودابه جون.من رفتم بازی فکری بگیرم برای ستیلا ی من،که چیزی نداشت اما فروشنده گفت کتاب دارم.منم گرفتم.از سیسمونی فروشی ها بپرسید وگرنه میدان انقلاب باید داشته باشه.


تشکر عزیزم
مهتاب
19 مهر 91 7:57
الهی فداشم سودابه جون چه شب بدی داشتی
خداشکر بخیر گذشت از خدای مهربون میخوام که دختر گلت خوبشه وفرشته کوچلوش سالم به دنیا بیاد شما نگران نباش مامان مهربون الان باید صبور مقاوم باشی تا به دختر گلت که تو وضعیت حساسی کمک کنی پنچ شنبه شب برای سلامتی خودش کوچلوی توی دلش یک تسبیح صلوات میفرستم



الهی فدای محبتت بشم ممنونم
مامان زهرا دختر دوست داشتنی
19 مهر 91 9:15
سلام سودابه جون
واقعا از خوندن پست ناراحت شدم
خدا رحم کرده و لی خدا را شکر هردوشون سالمند
صدقه هر روز یادتون نره
دعا می کنیم هرچه زودتر وضعیت جسمانی مینا جون بهتر بشه
مادر شوهر گل هم نعمتی است


به دعای خیر شما انشااللله زودتر خوب بشه عزیزم ممنونم
مامان تارا و باربد
19 مهر 91 10:39
سلام خیلی متأسف شدم از صمیم قلب دعا می کنم که عرو س و بچه تو راهی صحیح و سالم باشن و هر چه سریعتی بهبودی حاصل بشه


واقعا لطف مکنید
نسیم-مامان آرتین
19 مهر 91 11:13
آخــــــــــــــــــــــــی خیلی ناراحت شدم مامان سودابه جون همچین نوشته ای که دلم لرزید برای مامان مینا وکوچولوهاش ایشالاکه زود زود حالش خوب میشه واحتیاج به ترمیم هم پیدا نمیکنه
واقعا همچین مادر شوهری نعمتیه



مادر شوهر؟اگر مادر شدن و مادری کردن رو ولفظ مادر رو باید برای کسی بکار برد که فرد را دنیا میاره من مادر شوهرم.اما اگر به واسطه علاقه و صرف وقت و از جان مایه گذاشتن می توان کسی را مادر خطاب کرد من 5 سال است که افتخار مادری مینا را دارم
مامان بابای الیسا
19 مهر 91 13:26
سلام عزیزم. به امید خدا هر چه زودتر خوب میشن . واسشون دعا میکنم...


لططف می کنید
مامان وندا
19 مهر 91 16:07
سودابه جون ایشالا حالشون خوب بشه خیلی ناراحت شدم


دنیاست دیگه دلم برای مظلومیت این دختر می سوزه
نایسل
19 مهر 91 20:29
ایشالا خدا کمکش کنه


ممنون ازاینکه دعا می کنید کماکان محتاج به دعای خیرتان هستیم
مامان گیسوجون
20 مهر 91 0:48
سلام عزیزم خوبی ؟
وای چی کشیدید خدا به دل پاکتون رحم کرده
الهی که هز چه زودتر حالشون خوب بشه اگه قابل باشم دعا می کنم


واقعا به دعای خیرتون محتاجم.ممنون عزیزم
مامان آمیتیس
20 مهر 91 4:23
سلام ممنون بهمون سر زدین و تولد دخترمو تبریک گفتین انشاا... همیشه سلامت باشید
مامان نی نی ناز
20 مهر 91 7:52
سلام سودابه جون

ای وای ... ان شالله خدا قضا بلا رو از سر همه دور کنه ... تند تند صدقه کنار بذارید ... شکر خدا که به خیر گذشته




ممنون
فاطمه معصومه
20 مهر 91 10:57
سلام خیلی متاسف شدم.خدا به حق حضرت فاطمه معصومه علیهالسلام خوبش کنه.توسل به ذات پاک اهل بیت کنیدو40 بار دعای اللهم کن لولیک ....رابخونید.
ازمحمدمتین جون و محمدمهدی جونم


سلام دعا در حق دیگران موجب براورده شدن حاجات خودمان می شود امیدوارم به جز خیر و ثواب حاجاتتون ختم به خیر شود
مامان وندا
20 مهر 91 11:07
سودابه جون یه خبر از عروس گلتون بهمون بدین
ایشالا بلا دوره.....چقدرم که بلا سر این طفلکی اومده


سلام عزیزم.حال عمومیش بهتره.بخیه هاش در حال جوش خوردن ولی همونطور که دکتر پیش بینی کرده بود یک قسمت از پوستش داره سییاه می شه که احتمالا بعد از زایمان باید عمل تر میمی بشه متاسفانه.بازم نوبت دکترش بشه نظر نهایی رو متخصص خواهد داد
مامان فرشته های آسمانی
20 مهر 91 14:44
سلام
خیلی ناراحت شدم واقعا خیلی دردناکه امیدوارم زودتر خوب بشوند ازاینکه به وبلاگ ما سرزدید خوشحال شدم و آشنا شدن با شما مهربان افتخاری بود امیدوارم از این به بعد شاهد اتفاقات خوب باشید

ممنون عزیز دلم
بابا بزرگ
20 مهر 91 14:59
سلام به عروس خانمت بگو هزینه درمان خونمردگی اونم زمانیکه بعلت بارداری دارویی مصرف نکنه خیلی سنگینه . اونم اینه که سه بار لُپ های مادرشوهرش رو ببوسه سودابه خانم اگر براتون ممکنه یه خورده بیشتر در مورد موضع شکستگی بهم اطلاعات بدین . و یک عکس واضح از قسمن خون مردگی رو برام یا ایمیل کنید یا بزنید پست رمز دار . درمانش آسونه ولی با توجه به بافت و اینکه محل استخوانیه ، گوشتیه ، عضلاته یا رباته باید مطمئن باشم تا درمان رو خدمتتون بگم
مامان سونیا
21 مهر 91 10:05
سلام عزیزم انشاالله که هرچی زودتر عروس گلتون خوب بشن و نیازی به عمل نداشته باشه من دایم براشون دعا میکنم توکل کنید به خدا خدا خودش به کوچولوهای نازنینش رحم کنه و هرچی زودتر عرسوتون سلامتیشون رو به دست بیارند


ممنون شما لطف دارید
مامان زهرا دختر دوست داشتنی
21 مهر 91 12:05
خصوصی دارید
خاله ی کوثر
21 مهر 91 22:54
سلام ممنون .خیلی ناراحت شدم .انشالله مامان متین زود خوب میشه .نگران نباشید. شماهم دعاکنید کوثر راحت بتونه دیگه قید شیر مامانو بزنه اخه دیگه 2ساله شده.
مامان مارال فرفری
22 مهر 91 1:48
سلام خیلی ناراحت شدم .بلا دورباشه ایشالله


ممنون عزیزم.
مامان الینا
22 مهر 91 9:24
حتما عزیزم ،لایق نیستم اما خیلی براش دعا میکنم .اگه ناراحت نمیشی یه سوال بپرسم .تمام وبلاگ شما رو خوندم ،چطور این قدر مادرشوهر خوب و صمیمی هستی شما؟ رازش چیه ؟


چی بگم والا شما لطف دارید
سمیه مامان ارمیا
22 مهر 91 10:24
ان شالاه که به زودی زود حال عروستون بهتر بشه و دیگه هیچ وقت همچین وقایعی رو تجربه نکنین


ممنون عزیزم
تارا
22 مهر 91 11:28
خصوصی
مامان دیانا
22 مهر 91 13:27
سلام عزیزم ممنون که به ما سر زدید
خیلی متاسف شدم از اتفاقی که افتاه
امیدوارم هر چه زودتر بهبودی حاصل بشه و حال هر دو خوب خوب بشه
اگر لایق باشیم دعا می کنیم


شما بسیار لطف میکنید
خاله مریم(مامان حسام کوچولو)
23 مهر 91 0:23
سلام از احوالات عروس خانومتون برامون بگید من دعا گوشون هستم بهتر شدن؟


ممنون از پی گیریتون احوالپرسی شما دوستان عزیزم باعث دلگرمیم می شه.اماخطری که تهدیدش میکنه هنوز پا برجایت
سمیه
23 مهر 91 2:10
امیدوارم عروس گلتون هر چه زودتر خوب بشن و بتوننند به هر دو پسرشون رسیدگی کنند
خوشحال میشم به وب پسر من هم سر بزنید


حتما عزیزم
مامان الینا
23 مهر 91 10:24
خصوصی داری
هستي
23 مهر 91 10:52
ممنون كه تولدم رو تبريك گفتيد من براي مامان محمد متين دعا كردم ايشالا حالشون خوب ميشه.


ممنون
مادر کوثر
23 مهر 91 10:58
سلام مامان بزگ مهربون
امروز تولد سه سالگی دخترم، کوثر جونه
تشریف بیارید


حتما عزیزم دعوت هم نمی کردین خدمت می رسیدم
مامان رهام
23 مهر 91 13:59
سلام عزیزم خیلی ناراحت شدم انشاالله که خدا خودش کمک کنه به مینا جون که زودتر خوب بشن.ولی آفرین به شما که نمونه این هم تو مادری هم مادر بزرگی و هم مادر شوهری.



لایق این همه تعریف نیستم قربونت برم .دارم عرق پیشونیم رو می گیرم


مامان آترا
24 مهر 91 2:32
سلام دوست عزیز اول اینکه خیلی ممنون که به وبلاگ آترا تشریف آوردین و نظر گذاشتین...واقعا ناراحت شدم امیدوارم بلا به دور باشه عزیزم از ته دلم دعا کردم...محمد متین گلم هم ببوسید


خوش اومدین ممنون عزیزم
مامان محمد و ساقی
25 مهر 91 14:20
سلام مامانی.خوبی؟وااااااااااااااااای خدا بد نده.ایشا... حالشون خوب میشه.خدا رو شکر که خطر از شون رد شده.
حالتون رو درک می کنم خیلی نگران کنندست.
دست شما هم درد نکنه.معلومه مادر شوهر دوست داشتنی هستین.


ممنون عزیزم نظر لطفتونه
حسينيه علي اصغر
25 مهر 91 14:37
خدا تنها پنجره ی امیدی است که هیچ گاه بسته نمی شود... تنها کسی است که با دهان بسته هم می شود صدایش کرد... با پای شکسته هم می شود سراغش رفت.. تنها خریداری است که اجناس شکسته رابهتر بر می دارد... تنها کسی است که وقتی همه رفتند باز هم می ماند... وقتی همه پشت کردند آغوش می گشاید... وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود... و تنها سلطانی است که با بخشیدن دلش آرام می گیرد ونه با انتقام گرفتن! خدا را برایت آرزو دارم... ========== سلام خوبي به روزم تشريف بياوريد ياعلي اصغر
معصومه
25 مهر 91 16:19
سلام سودابه خانم چند روز پیش اتفاقی با وب شما اشنا شدم .از اتفاقی که برای عروستان افتاده خیلی ناراحت شدم خواستم احوالپرسی کرده باشم انشاالله به لطف خدا و نظراهل بیت بهترشده باشند ما نیز دعا میکنیم .


سلام معصومه غزیزم خانمم کاش آدرس گذاشته بودید تا بازدیدتان را پس میدادم.به هرجهت خیلی لطف کردید.ممنون
مامان روحان غزل
25 مهر 91 22:17
سلام سودابه جون حال شما خوبه مینا جون چطورند بهتر شدند؟ حال محمد متین و تو راهیشون چطوره ؟ نگران شدم چند وقت نمی نویسید انشالله که زودتر حال عزیز شما خوب بشه و دل شما شاد گردد.
مامان فرشته های آسمانی
26 مهر 91 10:14
سلام امیدوارم که هرچه زودتر خوب بشوند خیلی وب قشنگی دارید من لینکتون کردم دوست دارم بیشتر با شما آشنا بشوم
.::lمادرخانومی::.
26 مهر 91 20:50
سلام سودابه جون
خوش به حال این نوه که مامان بزرگی به این ماهی داره
و این وبلاگ خوشگل رو برای میوه ی دلش درست کرده
خیلی خوشحالم که اومدم تو وبلاگ این مادربزرگ خوش ذوق و مهربون
اگه دوس داشتین به وبلاگ .::دردونه::.ی من هم سربزنید
البته من هنوز .::دردونه::. رو ندارم
و منتظرم تا یه روزی به لطف خدا بهشت زیر پاهام پهن بشه و دردونم رو تو آغوشم بگیرم

انشالله بزودی این خبر رو می شنویم
.::lمادرخانومی::.
26 مهر 91 20:55
با خوندن این مطلب خیلی ناراحت شدم امیدوارم که هرچه زودتر حال عروس گلتون خوب بشه بازهم خدارو هزاران بار شکر که به خیر گذشته صدقه و قربونی یادتون نره
مامان زهرا
27 مهر 91 12:32
می خواستم بودنم حال عروس گلت و نی نی اش الان چطوره ؟ بهتر شدن الان دیگه ؟ امیدوارم زود زود حالشون بهتر بشه دوست گلم با پست های 33 تا 36 بروزیم خوشحال میشم سر بزنید
مامان امیرعلی
27 مهر 91 22:26
ممنون که بهم سرزدید وای چه اتفاق بدیانشالله بلابدوره
مامان زینب
28 مهر 91 13:04
سلام سودابه خانم ..ممنون که به ما سر میزدید..ان شاالله حالشون زودتر خوب بشه..صدقه زیاد بدید
مامان زهرا
28 مهر 91 15:52
رمز را براتون تلگراف کردم پشت در نمونید ها
مادر کوثر
29 مهر 91 10:02
سلام دوست من با پست جشن تولد بروزیم تشریف بیارید
مامان ارتین
29 مهر 91 18:00
سلام دوست عزیزم. ایشالا هرچه سریعتر خوب میشن. ممنونم که اومدین پیش ما. خوشحال میشم بازم به ما سر بزنین و تبادل لینک کنیم


حدیث
29 مهر 91 21:30
سلام مرسی که به ما سر زدین خوش به حال محمد متین که مامان بزرگش اینقدر دوسش داره مطمئن باشین که خدا حافظ مامان این دو گل هست انشالله شفای عاجل بگیرن
مامانی درسا
30 مهر 91 7:17
سلام مامان سودابه حال مامان محمد متین چطوره کاش یه خبر تازه ازش مینوشتین ..... نگران حالشون هستیم ..... انشاالله که خوب و سلامتن
خاله مریم(مامان حسام کوچولو)
30 مهر 91 15:49
سلام حال عروستون بهتر شد؟
مامان آتدیا
30 مهر 91 21:18
مرسی که بهمون سر زدین .دعا میکنم هر چه زود تر خوب بشن .با اجازه لینک شدین


اجازه ما هم دست شماست.ممنون
هدی( مامان امیر مهدی)
1 آبان 91 12:08
سلام ممنون که به وبلاگمون سرزدید . امیدوارم هر چه زودتر گل دخترتون خوب بشه و نی نی گلش صحیح و سالم بدنیا بیاد .


ممنون عزیزم
مامان محمدکیان
3 آبان 91 10:23
سلام خوبید .خیلی ناراحت شدم انشالله زودتر خوب بشن...ماهم براشون دعا میکنیم .امیدوارم شماهمباتوکل برخداوند تونید این روزهارادرکنارگلپسرتون سپری کنید. راستی ممنونیم که به ما هم سری زدید. موفق باشید
مامان محمد و ساقی
4 آبان 91 15:46
سلام مامان سودابه خوبی؟ حال عروستون چطوره؟
مهتاب
4 آبان 91 21:29
عید قربان ، پر شکوهترین ایثار و زیباترین جلوه ی تعبد در برابر خالق یکتا بر شما مبارک. چه خبر از احوالات عروس گلتون امیدوارم همتون خوب باشید
مامان آندیا
4 آبان 91 22:41
عیدتون مبارک حتما براش دعا میکنم
بابای دوقلوها
6 آبان 91 14:56
وای خدای من چه وحشتناک بودههه هر چن همچین به خیر هم نگذشته و بازم خدا رو شکر که از این بدتر نشده انشالله که دیگه هیچ وقت مشکلی پیش نیاد
مامانی اوستا و امیر رضاجان
7 آبان 91 14:18
بلا بدوره. ایشالله که هر چه زودتر ایشون شفا پیداکنند. خدا بزرگه.
مامان مهراد
20 آذر 91 13:07
الحمدلله به خیر گذشت ممنون که به ما سرزدید ان شاالله زودتر خوب میشن