محمد متینمحمد متین، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره

میوه دلم محمد متین

اولین اجبار دنیا

1391/7/13 10:01
نویسنده : مامان سودابه
508 بازدید
اشتراک گذاری

الهی عزیزت بمیره چه سخت میگذره این روزات.

فقط چند ماه داریم  زودتر از سینه میگیریمت اما هم من هم مامانت از وجدان درد داریم دق می کنییم .

چه روزای سختی رو باید ÷شت سر بزاریم  گل گلی جون .میوه دلم قلبم درد گرت وقتی رفتی و طبق معمول به سینه مامانت آویزون و شدی و گفتی میندا مه مه=مینا مه مه.

مامانت با بغض سینه صبر زرد مالیده اش را گذاشت دهنت و  تو شروع کردی به گریه اما سرت رو گرم کردیم.

وای .وای از نیمه شب که چه کردی خدا میدونه.میدونی عسلکم از تعجب داشتم شاخ در میاوردم آخه با هر بلکی که میزدی ٥ تا ٦ قطره اشک از چشمهای معصومت بیرون میریخت .

بهت گفتیم مه مه تلخ شده هاپو تلخش کرده تو هم همینطور که گریه می کردی می گفتی

مه مه بد

مه مه تلخ

هاپو بد 

mix_072.gif (11519 bytes)

  

بعد از دوروز  میای و  طبق عادت همیشه ات مه مه بخوری اما می شینی نگاهش میکنی آب دهن قورت میدی وباحسرت میگیی مه مه تلخ

هاپو بد.دیشب بابات هم وقتی دید چطور با حسرت نگاه می کنی ونیمه شب بی تابی میکنی گریه اش گرفته بود و مدام می گفت بابا بمیره برات عزیزم.

عزیزم این اولین تجربه تو از ظلم دنیاست.اولین خواسته ای  که نباید برآورده شه !اولین نه شنید نت

راستی تازه گی   دست می کشی روی شکم مامانت و می گی دادا ناز  بعد بوس میکنی شکمش رو. آقای داداشت هم با یک مشتی ؛ لگدی ؛چیزی اظهار وجود میکنه

و بیچاره مامان مینا که بین شما دوتا گیر افتاده. دیشب که بهانه گیر شده بودی به داداشت هم می گفتی دادا هاپو بد

مه مه تلخ

دادا بد

 انگار محمد  دوم (از دست بابای محمد متیین که هنوز اسم بچه رو اعلام نکرده و داره تصصمیم میگیره)هم حالیش بشه با یک لگد درست و حسابی جوابت رو داد که البته این میون بیچاره مامان مینا درد کشید و دلش ضعف رفت  آخه بنده خدا موقع تخلیه سطل زباله پاش  با شیشه بریده بود نمیدونی چقدر خدا رو شکر کردم که من  اونجا بودم و به دادش رسیدم و توسط پدر بزررگ رسوندیمش بیمارستان .بخیه خورد البته چسبی. القصه حاضرم قسم بخورم که شما دو تا برادر با هم رابطه دارین و حرف هم رو می فهمین. محمد دوم شده عین اون موقعی که تو جنین بودی وقتی باهاش حرف میزنیم شروع می کنه به دست و پا زدن .الهی جیگر هر دوتونو بخورم 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

تارا
13 مهر 91 10:21
خصوصی
تارا
13 مهر 91 10:36
هاااااااااااااااااااااااااااااااااااا الان فهمیدم! معذرت! می کلا این روزا گیج میزنم!
مامان روحان غزل
13 مهر 91 18:02
سلام سودابه جون خوبیدخسته نیاشید
محمد متین عزیز چطوره از کوچولوی تو راهی چه خبر بله من مادر بزرگ پدری هستم
وای خدا انشالله محمد متین عزیز به زودی فراموش کنه شیر خوردنو و غذا خور بشه و زیاد اذیت نشه و شما و مامانشو اذیت نکنه من کاملا حال شما رو درک می کنم چون خودم در گذشته این رنج رو سر بچه های خودم کشیده بودم


وای روحان جان راست می گی ما بارها این زجر رو می کشیم
مامان جونی
14 مهر 91 8:43
سلام سودابه جون.به این پسرت بگو: زشته!الان دیگه وقت زن گرفتنته،هنوز مه مه مامانشو می خواد؟!!! انشاله به سلامتی و خوشی ترک کنه.مامانش هم یه کم آرووم بگیره طفلی!
مامان جونی
14 مهر 91 8:44
چه موضوع زیبایی: اولین اجبار دنیا...
مامان زهرا دختر دوست داشتنی
14 مهر 91 10:26
سودابه جون خسته نباشید واقعا پروسه از شیر گرفتن بچه ها کار سختی است امیدوارم مادر محمد متین و خود گل پسرش هم بتونند این مرحله را پشت سر بذارند ضمنا من نمی دونستم محمد متین برادر تو راهی داره قدمش مبارک باشه
مامان زهرا دختر دوست داشتنی
14 مهر 91 14:08
دوست خوبم سلام اول از همه می خواستم از همراهی شما در بازنویسی وبلاگ دخترم تشکر کنم ( از صمیم قلبم ) دوم یک خبر اینکه تا بروز شدن پست های دخترم دیگه چیزی نمونده شاید 4 تا 5 پست دیگه ( زودتر از اونکه فکرش را می کردم تونستم وبلاگ را بازنویسی کنم ) پس لطف کنید و این چند تا پست بازنویسی شده را هم بازدید کنید و شما هم در مرور خاطرات با من شریک باشید دوستتون دارم یک عالمه
خاله مریم(مامان حسام کوچولو)
15 مهر 91 10:16
سلام انشالله خدا بیشتر کمک کنه تا زودتر این گل پسر مه ممه از یادش بره
مامان متین
15 مهر 91 16:35
الهی بمیرم من. واقعا خیلی سخته .خدا به هر3 تاتون صبر بده .بیشتر هم محمد متین گلم.
عاطفه
15 مهر 91 21:05
سلام ماشالا چ پسمل ماهی.
خدا براتون نگهش داره.
اگه تونستی ب وبلاگم بیا و کمکم کن.


حتما عزیزم
عاطفه
15 مهر 91 22:53
میسی ک سر زدی شما اولین نفری هستید ک کمکم کردی.راستش هر ساعتی ک برم همین طوریه.12شب و2.30بامداد!!! خیلی ناراحتم آخه نمیتونم نظرات رو تایید کنم.نی نی وبلاگ جایی برای رسیدگی داره آیا؟؟ در آخر هم ممنون ازتون که سر نمازتون دعام میکنید.مرسی مرسی مرسی.منم حتما شما و نی نی گولوتونو دعا میکنم. همیشه شاد باشی
عاطفه
15 مهر 91 22:54
در ضمن محمد متین رو لینک کردم
عمه اریسا کوشمولو
16 مهر 91 9:42
ایشالله زودتر از شیر گرفته شه عزیزم که نه شما و نه خود شیرینش اذیت نشه
نسیم-مامان آرتین
16 مهر 91 12:05
ای جونم بمیرم برای محمدمتین جونم چه سختی میکشین شماها
مامان تارا
16 مهر 91 19:13
وااااااااای عزیزم چه رنجی میکشه مامانش !! ایشالا به زودی همه چی از سرش بپره به خوبی و سلامتی
مامان اتنا
17 مهر 91 10:10
سلام مامان بزرگ مهربون ممنون که به ما سر زدی از تبریک تولدتون هم ممنون.بازم بهمون سر بزن.
مامان وندا
20 مهر 91 11:05
سلام سودابه جون ایشالا میوه ی نازمون زودتر با این قضیه کنار بیاد و اذیت نشه
حال مینا جون بهتر شده؟


بهتره اما احتمالا باید تحت جراحی قرار بگیره
❤❤❤هانیه❤❤❤
23 مهر 91 9:56
سلام خوبید؟من به خدا دختر خاله ی انا هستم من و انا یکی نیستیم بله انا دروغ میگفته که اون عکس خودشه به خدا باور کنید من دختری نیستم که دروغ الکی به مردم بگم بعدش عکس انا رو به ایمیلتون میفرستم شما ایمیلتونو بگید من عکسشو براتون میفرستم انا خودش گفت که تو ولاگت نگو که من انا هستم اسم مو به جای دتر خالت که اسمش ملیکا هست جا بزن منم بهش گفتم باشه چون دوستش داشتم من دروغ نمیگم انا قلابی نیستتتتتتت
مامان هستی
30 مهر 91 13:05
مامی محمد متین ممنون از اینکه تولد دخمل یکی یدونمو تبریک گفتین.لرای محمد متین از طرف هستی من