محمد متینمحمد متین، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

میوه دلم محمد متین

تولد باباش مبارک باشه انشا’الل.

1389/11/18 20:46
نویسنده : مامان سودابه
505 بازدید
اشتراک گذاری

محمد متینم بیست و هفت سال پیش یه امشبی من مثل الان مامان تو گرد و قلمبه شده بودم  هوا درست مثل حالا خیلی سرد بود .دو ماهی می شد که باید نشسته می خوابیدم .یعنی دور تادورم رو بالش میز اشتم و بهشون تکه  می دادمو نشسته خوابم می برد.

مدام گریه میکردم وعین بچه ها بهونه می گرفتم و دلم  می خواست برم تو خیابون بگردم اما ابابا و امامان هی دل داریم میدادن و میگفتن  بزار بچه ات سالم دنیا بیاد بعد وگرنه این یکی هم مثل بچه اولت می میره.

 فکر کن من بچه اول!!بابات هم نوه اول .همه حساس.منم خسته از کانون توجه بودن دلم می خواست  شب بخوابم وصبح که پا شدم ببینم این وضعیت فقط یه خواب بوده.

حالا می خوام یه راز بزرگی رو بهت بگم .به کسی نگی ها تاکید میکنم یه رازه.راستش من اصلا مثل این مامانای وبلاگی و حتی مامان خودت هیچ حسی نسبت به بابات نداشتم .فقط برام خیلی جالب بودکه همه در تلاشن که بچه ام سالم به دنیا بیاد.انقدر حالم بد بود که فکر می کردم تااخر عمر لبم به غذا نمی رسه.انقدر هیچ چیز نمی تونستم بخورم که وقتی یه دفعه گفتم دلم اش می خواد/امامان برام اش درست کرد و سر ظهر دیدیم پشت سر هم زنگ خونه به صدا در اومد  مادر بزرگ خدا بیامرزم .زن دایی مجیدم .اعظم خانم دوست امامان همه اش بدست اومدن ومن فقط یه قاشق  گذاشتم دهنم  که...

برای همین نظر کردم مامانت مثل من نباشه

همه اش دلم می خواست زود تر از این وضع خلاص شم ووقتی  شروع می کردم به بهانه گرفتن مادر بزرگم می گفت هنوز وقتش نشده تا بلخره امامان با دکتر تماس گرفت وگفت نه ماه ونه روز هم تموم شد ولی درد نداره .بعد سریع رسوندنم به همین بیمارستانی که الان بابات خودش پرسنل شه وگفتن همین الان باید سزارین بشی چون بچه صدای قلب نداره و...بابات ساعت بیست وسه وچهل وپنج دقیقه دنیا اومد

اما وقتی بابات دنیا اومدبا دیدنش یهو چند سال بزرگ شدم قد کشیدم بالا اومدم تا حس وظیفه مادری.

بچگی یادم رفت حالا باباتُ . هم  بچه ام بود هم همبازیم.ببین  قند وعسلم اینایی که گفتم پیش خودمون بمونه ها

یه چیزی بگم بخندی؟وقتی بابات رو بردم برای ثبت نام کلاس اولش مدیر مدرسه گفت خانم برو بگو مامانت بیاد ثبت نامش کنه ومنم که حسابی جلو مامانای دیگه کم اورده بودم تا خود خونه گریه کردم و فردا صبح  اولین نفر وارد مدرسه شدم و با ارئه شناسنامه بلخره نام نویسیش انجام شد

حالا بیا با هم برای باباجونت بخونیم تولد تولد تولدت مبارک

مبارک مبارک تولدت مبارک.....

made by LaieBalloons

BalloonsFor YouBalloonsFor You        

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

شيرين
18 بهمن 89 10:47
سلام...خيلي برام جالبه كه شما براي نوه تون مينويسي....ميشه بگي چند سالتونه...البته اگه دوست داري....
مامان نی نی ناز
18 بهمن 89 12:45
سلام............
الهیییییییییییییییییییییییییی ......... شما خیلی با احساسید.
تجربه هاتون برام خیلی جالبه.
بازم می گم خوش به حال محمدمتینت.


راستی تولد باباییت مبارک نی نی محمد متین

انشاءالل بزودی جشن تولد نی نی شما رو می گیریم.

مامان قندعسل
18 بهمن 89 17:05



قربونت برم ممنون.
خاطره
19 بهمن 89 2:35
همیشه جشن وشکوه داشته باشین .انشاءالله جشن دنیا اومدن اقا محمد متین .مبارکه

ممنون عزیزم



نی نی نیومده
29 مرداد 93 14:25
سلام/به وب من هم یه سری بزنید